هرکجا زنده‌دلان شست دعا از قدسی مشهدی غزل 217

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند

1 هرکجا زنده‌دلان شست دعا بگشایند باورم نیست که یک تیر خطا بگشایند

2 چند گویی نگشودند نقاب از رخ دوست؟ آب کش دیده و بگشا مژه، تا بگشایند

3 عزت اهل وفا، فرض بود بر همه کس کاش گویند که دستم ز قفا بگشایند

4 هرکجا رفت دلم بود خمار می وصل کس نداند سر این شیشه کجا بگشایند

5 دل عبث می‌تپد آن نیست که چون شعله شمع تا به آخر نفسش رشته ز پا بگشایند

6 غنچه‌وار از جگر خار برون آرم سر گر بدانم که مرا دل ز صبا بگشایند

7 در وصل تو که نگشوده کسش، خسته‌دلان کف برآرند و به تاثیر دعا بگشایند

8 قدسی از میکده‌ام باز نیارند، اگر زاهدان دست به تاراج دعا بگشایند

عکس نوشته
کامنت
comment