هرجا روی ای ناله سلامی ببر از بیدل دهلوی غزل 200

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

هرجا روی ای ناله سلامی ببر ازما

1 هرجا روی ای ناله سلامی ببر ازما یادش دل ما برد به جای دگر از ما

2 امید حریف نفس سست عنان نیست ما را برسانید به او پیشتر از ما

3 دل را فلک آخر به‌گدازی نپسندید هیهات چه برسنگ زد این شیشه‌گراز ما

4 تاکی هوس آوارهٔ پرواز توان زیست یارب‌که جداکرد سر زیر پر از ما؟

5 آیینه به بر غافل از آن جلوه دمیدیم جز ما نتوان یافت‌کسی را بتر از ما

6 بی‌پردگی آیینهٔ آثار غنا نیست عریانی ما برد کلا‌ه وکمر از ما

7 گوهر ز قناعت‌گره طبع محیط است ازکس دل پر نیست فلک را مگر از ما

8 کس آینه بر طاق تغافل نپسندد از خود نگرفتی خبر ای بیخبر از ما

9 ما را ز درت جرأت دوری چه خیال است صد مرحله دوراست درین ره جگراز ما

10 تا حشر درین بزم محال است توان برد خلوت زتو و عالم بیرون در از ما

11 عمری‌ست وفا ممتحن ناز و نیاز است نی تیغ ز دست تو جدا شد نه سر از ما

12 زحمتکش وهمیم چه ادبار و چه اقبال بیدل نتوان‌گفت شب از ما سحر از ما

عکس نوشته
کامنت
comment