به‌هر جا پرتو حسنت برافروزد از بیدل دهلوی غزل 2532

بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

به‌هر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من

1 به‌هر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من سیاهی افکند در خانهٔ خورشید داغ من

2 به بو یی زپن بهارم وا نشد آغوش استغنا عیار شرم‌گیرید از تریهای دماغ من

3 به رنگ نشئهٔ می‌ رفته‌ام زین انجمن اما همان خمیازه نقش پاست در یاران سراغ من

4 حباب اینجا عرق تا چند برروی هوا مالد پری را از نگونی منفعل دارد ایاغ من

5 شبستانها درین دشت انجمن ساز جنون دیدم سیاهی تا کجا افتاده است از روی داغ من

6 جهانی جستجویم دارد و من نیستم پیدا نفس سوز ای هوس تا آتش افتد در سراغ من

7 غبار از خاک می‌بالم شرار از سنگ می‌جوشم به هر صورت خیال او نمی‌خواهد فراغ من

8 تماشای بهار انشا خط نارسته‌ای دارم هنوز از سایه قامت می‌کشد دیوار باغ من

9 ازین آب و هوا بیدل به رنگ غنچه مختل ‌شد مزاج بوی گل پرورده ناموس دماغ من

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر