- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به هرکجا مژهام رنگ خواب میریزد گداز شرم به رویم گلاب میریزد
2 مباش بیخبر از درس بیثباتی عمر که هر نفس ورقی زین کتاب میریزد
3 صفای دل کلفاندود گفتگو مپسند نفس برآتش آیینه، آب میریزد
4 ز تنگنای جسد عمرهاست تاختهایم هنوز قامت پیری رکاب میریزد
5 گلی که رنگ دو عالم غبار شوخی اوست چو غنچه خون مرا در نقاب میریزد
6 خوشم به یاد خیالیکهگلبن چمنش گل نظاره در آغوش خواب می ریزد
7 گداز دل به نم اشک عرض نتوان داد محیط، آب رخی از سحاب میریزد
8 ز خویش رفتن عاشق بهار جلوهٔ اوست شکست رنگ سحر، آفتاب میریزد
9 مخور ز شیشهٔ گردون فریب ساغر امن که سنگ رفته به جای شراب میریزد
10 ز بیقراری خود سیل هستی خویشم چو اشک رنگ بنای من آب میریزد
11 به حرف لب مگشا تا توانی ای بیدل که آبروی نفس چون حباب میریزد