-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرکجا آیینه رخسار او پیدا شود طوطی تصویر از شوق رخش گویا شود
2 دادن جان و گرفتن داغ او نقش من است دیده کجبین اگر بگذارد این سودا شود
3 گفته بودی میکنم امشب تو را قربان خویش این شب وصل است، میترسم دگر فردا شود
4 مشکل بسیار در پیش ره است ای همرهان کو غم او تا در این ره حل مشکلها شود
5 بگذرد گر بر مزار کشتگان ناز خویش لوح بر خاک شهیدانش ید بیضا شود
6 میتوان از الفت دریادلان گشتن بزرگ قطره باران چو بر دریا رسد دریا شود
7 سینه را خواهم ز پیش دل گذارم بر کنار از قفس دیوار چون برداشتی صحرا شود
8 در گلستان چون نماید آن گل رخسار را تا به رویش دیده نرگس واکند شهلا شود
9 گر به رویت بسته شد قصاب این در، باک نیست سر بنه بر آستان دوست تا در واشود