هر کجا بشکفد گلستانی از جلال عضد غزل 273

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

هر کجا بشکفد گلستانی

1 هر کجا بشکفد گلستانی نبود بی هزار دستانی

2 دل سوزانم از خم زلفت همچو شمعی ست در شبستانی

3 خال عنبر بر آن کناره روی همچو زاغی ست در گلستانی

4 در سرم تا هوای زلف تو خاست نیست ما را سری و سامانی

5 بوالعجب حالتی که می ورزد عشق آشفته پریشانی

6 من به وصل تو کی رسم، لیکن تا بود جهد می کنم جانی

7 بر لب دجله کی توان دانست حالت تشنه در بیابانی ؟

8 هر نصیبی رسد به درویشی چون کریمی بگسترد خوانی

9 آخر ای ابر رحمت ایزد بر سر ما ببار بارانی

10 هست شعر جلال سحر، ولی نیست اندر جهان سخندانی

عکس نوشته
کامنت
comment