- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر کجا بشکفد گلستانی نبود بی هزار دستانی
2 دل سوزانم از خم زلفت همچو شمعی ست در شبستانی
3 خال عنبر بر آن کناره روی همچو زاغی ست در گلستانی
4 در سرم تا هوای زلف تو خاست نیست ما را سری و سامانی
5 بوالعجب حالتی که می ورزد عشق آشفته پریشانی
6 من به وصل تو کی رسم، لیکن تا بود جهد می کنم جانی
7 بر لب دجله کی توان دانست حالت تشنه در بیابانی ؟
8 هر نصیبی رسد به درویشی چون کریمی بگسترد خوانی
9 آخر ای ابر رحمت ایزد بر سر ما ببار بارانی
10 هست شعر جلال سحر، ولی نیست اندر جهان سخندانی