هرکجا گر گردبادی حلقه از طغرل احراری غزل 159

طغرل احراری

طغرل احراری

طغرل احراری

هرکجا گر گردبادی حلقه می‌سازد غبار

1 هرکجا گر گردبادی حلقه می‌سازد غبار حلقه‌های دام امید است چشم‌انتظار

2 می‌رود دل از برم هر دم به یاد جلوه‌اش وز خرامش نیست در دستم عنان اختیار

3 باختم با آب حیوان من به لعل او گرو تا شود روشن خفای این سخن از لعل یار

4 می‌گدازد همچو روغن شمع رخسارش دلم می‌کشد گر نبض زلفش روغن از دود شرار

5 روز وصل است ای نگه گیر از رخ او لذتی تا که در ایام هجرانت تو را آید به کار!

6 دانه تخم امید تیشه فرهاد را کی کند تمهید غیر از دامن این کوهسار؟!

7 قامت سرو سهی انگشت حیرت می‌شود بیندش اندر چمن گر شوخی رفتار یار

8 از صدای نغمه این آواز می‌آید به گوش نیست جز تنبور دیگر یک حریف پرده‌دار

9 ای خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن شانه‌ای در کار دارد ریشخند روزگار!

عکس نوشته
کامنت
comment