1 هرجا که سگیست آستانی دارد هر جا مرغیست آشیانی دارد
2 جز درگه تو، طبیب خو کرده به غم کافر بادا اگر گمانی دارد
1 افزوده غمی چون بغم دیگرم امشب زنهار مگیرید ز کف ساغرم امشب
2 بر خرمن من دوش زدی آتش و رفتی بودت گذری کاش بخاکسترم امشب
1 تا بدلجوئی من لعل تو خندان نشود خاطرم جمع از آن زلف پریشان نشود
2 افتد از آب چو گوهر ز صفا می افتد جای رحمست بر آن دیده که گریان نشود
1 در حلقه خوبان چو تو یک عربده جو نیست افسوس که چون روی تو خوی تو نکونیست
2 خم در قدحم ریز که در میکده عشق سیرابی ما تشنه لبان کار سبو نیست