- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 راحت کجاست گر دلت از خویش رسته نیست درآتش است نعل سپندیکه جسته نیست
2 جز وحشت از متاع جهان برنداشتیم بر ما مبند تهمت باری که بسته نیست
3 دیوانهٔ تصرف دشت محبتم خاری نیافتمکه به پایی شکسته نیست
4 صد رنگ جیب غنچه وگاب واشکافتیم رنگینیی به الفت دلهای خسته نیست
5 افسون حیرتم ز تو قطع نظر نکرد پیچیده است رشتهٔ سازم گسسته نیست
6 افسردگی به شعلهٔ همت چه میکند خورشید زبر خاک هم از پا نشسته نیست
7 دل جمع کن، به حاصل اسباب پر مناز گل را حضورغنچه درآغوش دسته نیست
8 در کارخانهای که شکست آب و رنگ اوست کار دگر چو بستن دل دست بسته نیست
9 بیدل به طبع بیخودیات بوی راحتیست رنگیشکستهایکه بهرنگ شکسته نیست