جان و جهان از جلال الدین محمد مولوی غزل 551

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود

1 جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود گر تو ستم کنی به جان از تو ستم روا بود

2 چون همه سوی نور تست کیست دورو به عهد تو چون همه رو گرفته‌ای روی دگر کجا بود

3 آنک بدید روی تو در نظرش چه سرد شد گنج که در زمین بود ماه که در سما بود

4 با تو برهنه خوشترم جامه تن برون کنم تا که کنار لطف تو جان مرا قبا بود

5 ذوق تو زاهدی برد جام تو عارفی کشد وصف تو عالمی کند ذات تو مر مرا بود

6 هر که حدیث جان کند با رخ تو نمایمش عشق تو چون زمردی گر چه که اژدها بود

7 هر که رخش چنین بود شاه غلام او شود گر چه که بنده‌ای بود خاصه که در هوا بود

8 این دل پاره پاره را پیش خیال تو نهم گر سخن وفا کند گویم کاین وفا بود

9 چون در ماجرا زنم خانه شرع وا شود شاهد من رخش بود نرگس او گوا بود

10 از تبریز شمس دین چونک مرا نعم رسد جز تبریز و شمس دین جمله وجود لا بود

عکس نوشته
کامنت
comment