1 کو آنکه به پرهیز و به توفیق و سداد هم باقر بود هم رضا هم سجاد
2 از بهر عیار دانش اکنون به بلاد کو صیرفی و کو محک و کو نقاد
1 بس لابه که بنمودم و دلدار نپذرفت صد بار فغان کردم و یکبار نپذرفت
2 از دست غم هجر به زنهار وصالش انگشت زنان رفتم و زنهار نپذرفت
1 دل را ز دم تو دام روزی است وز صاف تو درد خام روزی است
2 از ساقی مجلس تو ما را از دور خیال جام روزی است
1 در این عهد از وفا بوئی نمانده است به عالم آشنارویی نمانده است
2 جهان دست جفا بگشاد آوخ وفا را زور بازویی نمانده است