1 آنجا که زمین را فلکی بینی تو بسیار زمان چو اندکی بینی تو
2 هرگاه که این دایره از دور استاد حالی ازل و ابد یکی بینی تو
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 تو را در ره خراباتی خراب است گر آنجا خانهای گیری صواب است
2 بگیر آن خانه تا ظاهر ببینی که خلق عالم و عالم سراب است
1 آههای آتشینم پردههای شب بسوخت بر دل آمد وز تف دل هم زبان هم لب بسوخت
2 دوش در وقت سحر آهی برآوردم ز دل در زمین آتش فتاد و بر فلک کوکب بسوخت
1 گفتم که «هزار رونق افزون گیری گر تو کم یک شکر هم اکنون گیری»
2 گفتا: «شکر از لبم گرفتی بیرون» یا رب که چگونه جست بیرون گیری
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به