1 نظم امکانیکجا ضبط روانی میکند کوه همگر پا فشارد سکتهخوانی می کند
2 زبن من و ما چون شرارکاغذ آتش زده اندکی دامن فشاندن گلفشانی میکند
3 خلق از آغوش عدم نارسته میجوید فراغ بینشانی هم تلاش بینشانی میکند
4 ذوق خودداری ز ما جز پستی همت نخواست خاک اگر تمکین نچیند آسمانی میکند
5 این بلند و پست کز گرد نفس گل کرده است تا کسی از خود برآید نردبانی میکند
6 عجز پر بیپرده است اما درشتیهای طبع مغز بیناموس ما را استخوانی میکند
7 از تعین چند مهمان فضولی زبستن خاکساری بیش از اینت میزبانی میکند
8 آسمان دوش خمی دارد که بارش عالم است کار صد قدرت همین یک ناتوانی میکند
9 بر دل ما کس ندارد یک تبسم التفات زخم اگر میخندد اینجا مهربانی میکند
10 در حدیث عشق تن زن از مقالات هوس لکنت تقریر تفضیح معانی میکند
11 زین همه اسباب کز دنیا و عقبا چیدهاند هرچه برداربم غیر از دل گرانی میکند
12 بیدل آخر مدعای شوق پروازست و بس بیپر و بالی دو روزم آشیانی میکند