- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جاییکهنه فلک ز حیا سر فکنده است چونگل چمن دماغی اقبال خنده است
2 دیدیم دستگاه غرور سبکسران سرمایهٔ کلاه .همه فتم کنده است
3 منصوبهٔ خرد همه را مات وهمکرد زین عرصه خاکبازی طفلان برنده است
4 از خاک برنداشت فلک هرقدر خمید باریکه پیری از خم درش فکنده است
5 بر عیب خلق خرده نگیرند محرمان ای بیخبر من وتو خدا نیست بنده است
6 ناموس احتیاج به همت نگاهدار دست تهی جنونگریبان درمنده است
7 تا تیشهات به پا نخورد ژاژخا مباش دندان دمیکه پیش فتد لبگزنده است
8 ازیأس مدعا ره رام رفتهگیر ایندشت، تختهٔکف افسوس رنده است
9 ما را مآلکار طرب بیدماغکرد بویگل چراغ درتن بزمگنده است
10 بیدل مباش غرهٔ سامان اعتبار هرچند رنگ بال ندارد پرنده است