1 باز به تنها چنین عزم کجا کردهای؟ وعدهٔ وصل که بود اینکه وفا کردهای؟
2 سخت به جوش اندری، تا چه هوس میپزی؟ بس به هوس میروی، تا چه هوا کردهای؟
3 رفتی و ما همچنین بر سر یاری و مهر گر چه تو یاری دگر بر سر ما کردهای
4 میل به ما میکنی، تا بخوری خون ما خوردن خون سهل اگر میل بما کردهای
5 صید که از دام تو گشت رها، دیگرش زود بگیری ولی خود چه رها کردهای؟
6 چشم تو تیری فگند، گفت: خطا شد دریغ! تیر تو در دل نشست، گو که: خطا کردهای
7 کی سخنی گفتهای با دلم از زیر لب؟ یا به مثل پرسشی از سر پا کردهای؟
8 کرده زبان بارها با من مسکین گرو پس دگری را ز لب کامروا کردهای
9 چون همه را دادهای خلعت وصل، ای پسر پیرهن اوحدی از چه قبا کردهای؟