- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جایی که شکوهها به صف زیر و بم رسد حلوای آشتی است دو لبگر به هم رسد
2 پوشیدن است چشم ز خاک غبارخیز زان سفله شرمکن که به جاه وحشم رسد
3 تغییر وضع ما ز تریهای فطرت است خط بینسق شود چو به اوراق نم رسد
4 ساغرکش و، عیارکمال دماغگیر تا میوه آفتاب نخورده است کم رسد
5 ناایمنی به عالم دل نارسیدن است آهو ز رم برآید اگرتا حرم رسد
6 در دست جهد نیست عنان سبکروان هرجا رسد خیال و نظر بیقدم رسد
7 قسمت نفسشمار درنگ و شتاب نیست باور مکن که نان شبت صبحدم رسد
8 ای زندگی به حسرت وصل اضطراب چیست بنشین دمی که قاصد ما از عدم رسد
9 هنگام انفعال حزین است لاف مرد چون نمکشیدکوس برآواز خم رسد
10 یک قطره درمحیط تهی ازمحیط نست ما را ز بخشش تو که داری چه کم رسد
11 بیدل گشودن لبت افشای راز ماست معنی به خط ز جاده شق قلم رسد