1 کسی کجا خبر از حال زار من دارد؟ خبر ز حال دلم کردگار من دارد
2 خوشم چو شمع، اگر سوزدم وگر سازد غم تو هرچه کند اختیار من دارد
3 فزود بیخودیام بس که از خیال وصال هزار نشاه، حسد بر خمار دارد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از شیشه نه می در دل مخمور فرو ریخت انوار تجلیست که بر طور فرو ریخت
2 گلچین چمن دامن گل را ز خجالت چون دید گل روی تو از دور، فرو ریخت
1 وبال جان اسیران مکن رهایی را مده به اهل وفا یاد بیوفایی را
2 به مرگ هم نبریدم به هرکه پیوستم کسی نخوانده چو من جزو آشنایی را
1 ز بوی او به دل غنچه ارمغانی هست ز داغ من جگر لاله را نشانی هست
2 به باغ رفتم و داغم چنان که پنداری مرا به غنچه ز دلبستگی گمانی هست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به