تو از رنگی که بر گردی از اوحدی مراغه‌ای غزل 803

اوحدی مراغه‌ای

آثار اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

تو از رنگی که بر گردی کجا همرنگ ما باشی؟

1 تو از رنگی که بر گردی کجا همرنگ ما باشی؟ که ما را می‌رسد رندی و بی‌باکی و قلاشی

2 بدین ریش تراشیده قلندر کی شوی؟ چون تو جوالی موی در پوشی و مشتی پشم بتراشی

3 ازین صورت چه می‌خواهی؟ دوای سیرت بد کن که تقصیری نکرد ایزد درین صورت به نقاشی

4 کجا شیرین شود کام تو از حلوای خرسندی؟ که مانند نمکدان در قفای سفرهٔ آشی

5 ترا با دیگران جنگست و دشمن در بن خانه به گرد نفس خود بر گرد، اگر در بند پرخاشی

6 گرت سرسبزیی باید، درین صورت به صدق دل به آب دیده باید کرد سال و ماه فراشی

7 به درویشی و مسکینی چو دستت می‌دهد چیزی چرا در پای درویشان و مسکینان نمی‌پاشی!

8 تو بر کن چشم معنی را و بنگر نیک، تا با خود چه رخ پوشیدگان بینی ز هر سویی به جماشی؟

9 بسان اوحدی این جا بنه در نیستی گردن که کاری بر نمی‌آید ز خود بینی و بواشی

عکس نوشته
کامنت
comment