1 کجا از تنگدستی خاطر اندوهگین دارم که همچون شعله صد گنج شرر در آستین دارم
2 بود آیینه آتش نما خاکستر عاشق چو اخگر نور پنهان روشن از لوح جبین دارم
3 تو پر درد آشنا من بیزبان فرصت تغافل کیش دل پر آرزویی چون نگاه واپسین دارم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 فهمیده چشم شوخ تو حال خراب ما غوغای ناز تا چه کند با حجاب ما
2 از عشق خاکسار به جایی رسیده ایم ماییم آسمان و دل است آفتاب ما
1 چه غم دارد دل از اندیشه ما نظر از سنگ دارد شیشه ما
2 چه شد گر بیستون الماس باشد بود لخت دل ما تیشه ما
1 آیینه خرد حسن ز بازار دل ما سوگند خورد عشق به دیدار دل ما
2 آنها که دل از گل،ستم از رحم ندانند حیف است که باشند هوادار دل ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به