-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خاکی دلم به گرد وصالش کجا رسد سرگشته میدود به خیالش کجا رسد
2 چون آفتاب سایه به ماهی نبیندش دیوانهای چو من به هلالش کجا رسد
3 خود عالمی پر است که سلطان غلام اوست چون من تهی دوی به وصالش کجا رسد
4 فتراک او بلندتر از چتر سنجری است دست من گدا به دوالش کجا رسد
5 تا در لبش خزینه همه لعل و گوهر است درویش را زکات ز مالش کجا رسد
6 تا صد هزار دانهٔ دلها سپند اوست عین الکمال خود به کمالش کجا رسد
7 عشقش چو آفتاب قیامت دل بسوخت عشقش قیامتی است زوالش کجا رسد
8 خاقانی اینت غم که دلت نزد او گریخت نظاره کن ز دور که حالش کجا رسد