فرخی سیستانی

فرخی سیستانی

فرخی سیستانی
فرخی سیستانی

ای برید شاه ایران از از فرخی سیستانی قصیده 153

قصیده 153 ام از 338 قصاید

ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35

1 ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین نامه ها نزد که داری؟ بار کن! بگذار! هین

2 کی جدا گشتی ز شاه و چندگه بودی براه چند گون دیدی زمان و چند پیمودی زمین

3 سست گشتی تو همانا کز ره دور آمدی مانده ای دانم، بیا بنشین وبر چشمم نشین

4 زود کن ما را خبر ده تا کی آید نزد ما شهریار شهریاران پادشاه راستین

5 خسروگیتی ملک مسعود محمد آنکه نیست از ملوک او را همال و از شهان او را قرین

6 ناصر دین خدای و حافظ خلق خدای نایب پیغمبر و پشت امیر المؤمنین

7 کی بود کان خسرو پیروز بخت آید زراه بخت و نصرت بر یسارو فتح و دولت بر یمین

8 از بزرگی و توانائی واز جاه و شرف رایت او بر گذشته ز آسمان هفتمین

9 ز آرزوی روی او دلهای مابرخاسته ست چند خواهد داشتن دلهای مارا اینچنین

10 عزم کی داردکه غزنین را بیاراید بروی رای کی دارد که بر صدر پدر گردد مکین

11 دار ملک خویش را ضایع چرا باید گذاشت مر سپاهان را چه باید کرد بر غزنین گزین

12 لشگری دارد گران و کشوری دارد بزرگ بلکه از دریای روم اوراست تا دریای چین

13 هر که غزنین دیده باشد در سپاهان چون بود هر که نان میده بیند چون خورد نان جوین

14 از حبش تا کاشغر و زکاشغر تا اندلس هرکجا گویی ملک مسعود، گویند آفرین

15 این جهان محمود را بود و کنون مسعود راست نیست با او خسروانرا هیچ گفتار اندرین

16 خانه محمود را مسعودزیبد کدخدای کدخدای خانه شیر عرین زیبد عرین

17 هر کرا بینی و پرسی زوهمی یابی جواب هر که را خواهی بپرس وهرکه را خواهی ببین

18 ایزداو را از پی سالا ری ملک آفرید زو که اولیتر بگنج و لشکر و تاج و نگین

19 دولت او را چاکرست و روزگار او را رهی بخت نیک او را نصیرو کردگار اورامعین

20 دوستی او را بر آب افکند پنداری خدای مهر اورا کرد گوی با گل آدم عجین

21 دل ز شادی بازخندد چون سخن گویی از و او خداوند دلست و دل همی داند یقین

22 هر که او را دوست باشد دل قوی دارد مدام مهر او دینست و دل دایم قوی باشد بدین

23 این جهان و آن جهان از خدمتش حاصل شود خدمت محموداو شاخیست از حبل المتین

24 مزد یابد هر که او بر دشمنش لعنت کند دشمنش لعنت فزون یابد ز ابلیس لعین

25 بس شگفتی نیست گر چون آبگینه بترکد هر دلی کز شاه ایران اندر آن بغضست و کین

26 زو مخیرتر ملک هر گز نبیند صدر و گاه زو مبارزتر ملک هرگز نبیند اسب و زین

27 خوشتر آید روز جنگ آواز کوس او را بگوش زانکه مستانرا سحرگه بانگ چنگ رامتین

28 رزمگاه پر مبارز دوست تر دارد ملک زانکه باغی پر گل و پر لاله و پر یاسمین

29 از شبیخون و کمین ننگ آید او را روز جنگ دوست دارد جنگ لیکن بی شبیخون و کمین

30 تیر بر پیل آزماید تیغ بر شیر ژیان اینت مردانه سواری، اینت مردی سهمگین

31 دشمن از شمشیر او ایمن نباشد ور بود در حصاری گرد او از ژرف دریا پارگین

32 هیبت شمشیر او بر کشوری گر بگذرد روی بر نایان کند چون روی پیران پر ز چین

33 هیبتی دارد چنان کاندر مصاف آید پدید هیبت اندر عقل و هوش و رای مردان رزین

34 جاودانه شاد باد آن خسرو پیروز بخت دشمن او جاودانه خوار و غمگین و حزین

35 خانه او چون بهار از لعبتان چون نگار مجلس او چون بهشت از کودک چون حور عین

شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین

شاعر شعر ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین چه کسی است ؟

شاعر شعر ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین فرخی سیستانی می باشد.

شعر ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین چیست ؟

قالب شعر ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین قصیده است

سبک شعر ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین چیست ؟

سبک شعر ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
فرخی سیستانی

ای برید شاه ایران از از فرخی سیستانی قصیده 153

قصیده 153 ام از 338 قصاید
بنر