ما را کجا به کوی تو از محیط قمی هفت شهر عشق 66

محیط قمی

آثار محیط قمی

محیط قمی

ما را کجا به کوی تو ممکن بود وصول

1 ما را کجا به کوی تو ممکن بود وصول که آنجا خیال را نبود قدرت نزول

2 طول زمان هوای تو از سر بدر نبرد اصلی بود محبت و الاصل لا یزول

3 گفتم به عقل چاره کنم، درد عشق را غافل از این که عشق بود، آفت عقول

4 درویشم و به هیچ قناعت همی کنم بگذاردم به خویش، اگر نفس بوالفضول

5 اول رفیق باید، آن که طریق از آنک باید رفیق خضر شدن، نی مرید غول

6 گر باخبر شوی زبقای پی از فنا اندر فنای نفس چو نیکان شوی عجول

7 آسودگی نیابی، در عرصه ی جهان گر بسپری بسیط زمین را به عرض و طول

8 در حیرتم که شادی و عیش جهان که راست هستند چون فقیر و غنی هر دو تن ملول

9 از آن زمان که بار امانت قبول کرد معلوم شد که آدم خاکی بود جهول

10 چشم امید نیست به هیچ آستان مرا الابه آستانه ی فرخنده ی بتول

11 ام الائمة النقبا، بانوی جزا نورالهدی، حبیبه ی حق بضعة الرسول

12 زهرا که زامر حق پی تعیین جفت او در شب نمود زهره به کاخ علی نزول

13 صدیقه آن که کرده پی کسب عزوجاه روح الامین ز روز ازل خدمتش قبول

14 در وصف ذات پاک و کرامات بی حدش گردیده نطق الکن و حیران شود عقول

15 باشد «محیط» شاد زیمن ولای او در روز رستخیز که هر کس بود ملول

عکس نوشته
کامنت
comment