کجایی ای بدو رخ از کمال‌الدین اسماعیل غزل 145

کمال‌الدین اسماعیل

آثار کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

کجایی ای بدو رخ افتاب دلداری؟

1 کجایی ای بدو رخ افتاب دلداری؟ چگونه یی که نه یی هیچ جای دیداری؟

2 بیا و خوی فرا مردمی و مردم کن که هیچ حاصل ناید ز مردم آزاری

3 حکایت غم دل با تو من چرا گویم؟ تو خود ز حال من و دل فراغتی داری

4 بکار عشق تو در هستم آنچنان بیدار که کار من همه بی خوابیست و غمخواری

5 تو حال بنده چه دانی؟ که بگذرد شبها که نرگس تو نبیند بخواب بیداری

6 ز آفتاب فلک پیش من عزیزتری وگر چه دایم در پرده، سایه کرداری

7 مرا که آرزوی آفتاب خانگی است چه کرد خیزد ازین آفتاب بازاری

8 بزیر زلف تو منزل گرفت نیکویی ز چشم مست تو پرهیز کرد هشیاری

9 شود سیاهی شب شسته از رخ عالم گر اب روی ترا اشک من کند یاری

10 ولی چه سود؟ که هر احظه چرخ آموزد ز عکس زلفتو و بخت من سیه کاری

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر