ای که تو ماه از جلال الدین محمد مولوی غزل 47

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا

1 ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا

2 جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا

3 سجده کنند مهر و مه پیش رخ چو آتشت چونک کند جمال تو با مه و مهر ماجرا

4 آمد دوش مه که تا سجده برد به پیش تو غیرت عاشقان تو نعره زنان که رو میا

5 خوش بخرام بر زمین تا شکفند جان‌ها تا که ملک فروکند سر ز دریچه سما

6 چون که شود ز روی تو برق جهنده هر دلی دست به چشم برنهد از پی حفظ دیده‌ها

7 هر چه بیافت باغ دل از طرب و شکفتگی از دی این فراق شد حاصل او همه هبا

8 زرد شدست باغ جان از غم هجر چون خزان کی برسد بهار تو تا بنماییش نما

9 بر سر کوی تو دلم زار نزار خفت دی کرد خیال تو گذر دید بدان صفت ورا

10 گفت چگونه‌ای از این عارضه گران بگو کز تنکی ز دیده‌ها رفت تن تو در خفا

11 گفت و گذشت او ز من لیک ز ذوق آن سخن صحت یافت این دلم یا رب تش دهی جزا

عکس نوشته
کامنت
comment