تا تو رفتی جان دگر آمیزشی با تن نکرد از کلیم غزل 347

کلیم

کلیم

کلیم

تا تو رفتی جان دگر آمیزشی با تن نکرد

1 تا تو رفتی جان دگر آمیزشی با تن نکرد عکس در آئینه بیصورت دمی مسکن نکرد

2 پاک طینت با گرانان سازگاری می کند آب آهنگ جدائی هرگز از آهن نکرد

3 مفلسان را کس نمی خواهد، زمینا کن قیاس تا تهی شد دیگرش کس دست در گردن نکرد

4 توده خاکستر دلها بگردون تا نرفت روزگار آئینه خورشید را روشن نکرد

5 بسکه بی آرامیم در عشق او تأثیر داشت کینه ام یک لحظه جا در خاطر دشمن نکرد

6 سبزه گل را که بینی آتش و خاکسترست چشم یک بین امتیاز گلشن از گلخن نکرد

7 در گلستان هم دل خرم نباید داشتن غنچه تا نشکفت کس بیرونش از گلشن نکرد

8 بس که با تاریکی شب‌ها کلیم الفت گرفت خانه روشن از چراغ وادی ایمن نکرد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر