-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن روز کو که روی غم اندر زوال بود؟ با او مرا به بوسه جواب و سؤال بود
2 با آن رخ چو ماه و جبین چو مشتری هر ساعتم ز روی وفا اتصال بود
3 از روز وصل در شب هجر او فتادهام آه! آن زمان کجا شد و باز این چه حال بود؟
4 بر من چه شب گذشت ز هجران یار دوش؟ نهنه، شبش چگونه توان گفت؟سال بود
5 گفتم که: بی رخش بتوان بود مدتی خود بیرخش بدیدم و بودن محال بود
6 آن بیوفا نگر که: جدا گشت و خود نگفت روزی دلی ربودهٔ این زلف و خال بود
7 ای اوحدی، بریدن ازان زلف همچو جیم دیدی که بر بلای دل خسته دال بود؟