- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی بنگرد برحمت چشم خوش تو ما را نرگس همی نیارد اندر نظر گیا را
2 دل می دهد گواهی کورا تو برد خواهی چشمت بتیر غمزه گو جرح کن گوا را
3 ای محتشم بخوبی هستم فقیر عشقت در شرع بر توانگر حقی بود گدا را
4 گر سایه جمالت بر خاک تیره افتد چون آفتاب ذره روشن کند هوا را
5 حسنت بغایت آمد زآن صید کرد دل را عشقت بقوت آمد از ما ببرد مارا
6 عشق فراخ گامت در دل نهاد پایی بر میهمان شادی غم تنگ کرد جا را
7 بسیار جهد کردم اندر مقام خدمت تا تحفه ای بسازم درگاه کبریا را
8 دل از درخت همت افشاند میوه جان برگی جزین نباشد درویش بی نوا را
9 درآشنایی تو خویشی بریدم از خود بیگانه وار منگر زین بیش آشنا را
10 قهرت شکست پایم گشتم مقیم کویت لطفت گرفت دستم بردم بسر وفا را
11 سیف ار ز حکم یارت شمشیر بر سر آید تسلیم شو چو مردان گردن بنه قضا را
12 زین صابر ضروری دیگر مجوی دوری (مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا)