کی سر غنچه او از هر بیان از نظیری نیشابوری غزل 552

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

کی سر غنچه او از هر بیان بیابی

1 کی سر غنچه او از هر بیان بیابی گر محو ذوق گردی خود سر آن بیابی

2 گر چشمه حیاتش نوش از لبان فشاند صد سلسبیل و کوثر هر سو روان بیابی

3 نتواندش کشیدن رخش سپهر اگرچه باریک تر ز مورش موی میان بیابی

4 چندان ملاحت او بر دیده ام نمک ریخت کز اشک گرم سوزم در مغز جان بیابی

5 گر نرگس خوش آبش چشم از جهان بپوشد نی باغبان ببینی نی بوستان بیابی

6 تا نوش خنده او دامن ز صحبتم چید از عیش تلخ زهرم در استخوان بیابی

7 چندین کتاب و مصحف فهرست باب عشق است دیگر ورق نخوانی گر داستان بیابی

8 یار از تعین تو در پرده می نماید خود را نهان نمایی او را عیان بیابی

9 عمری خداپرستی کردی ز خودپرستی شاید به می پرستی از خود امان بیابی

10 تمثیل عشق و عاشق بحر و غریق بحر است تا تو نیاز عشقی از خود نشان بیابی

11 گر عارفی «نظیری » پیشانی سبو بین کاسرار لوح و کرسی بی ترجمان بیابی

عکس نوشته
کامنت
comment