- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی جزا میرسد از اهل حیا سرکش را آب آیینه محال استکشد آتش را
2 بر زبان راست روان را نرود حرف خطا خامه ظاهر نکند جز سخن دلکش را
3 استخوانم نشود سدّ ره ناوک یار شمع ناچار به خودکوچه دهد آتش را
4 کینهسازی المی نیست که زایلگردد روزوشب سینه پرازتیر بود ترکش را
5 از چه پرواز بزرگی نفروشد زاهد ریش برتافتهکم نیست بزاخفش را
6 بگذر از خرقه اگر صافی مشرب خواهی کز نمد میگذرانند می بیغش را
7 نالهای هست اگرگریه عنانکوته کرد ابر ازبرق چرا هی نکند ابرش را
8 مژهای بازکن از چاک کتان هستی نتوان دید به چشم دگرآن مهوش را
9 دام ماگرمروان نیست تعلق بیدل خارپا مانع جولان نشود آتش را