-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون عشق در آید، قدم سر بنماند عشقت به بر آید، چو ترا بر بنماند
2 توحید به جایی برساند قدمت را کش نیک و بد و مؤمن و کافر بنماند
3 آنست ریاضت که: چو زان بوته برآیی از ذات تو جز روح مصور بنماند
4 چندین به میسر شدن کار چه نازی؟ آنست میسر که: میسر بنماند
5 ای سر بگریبان هوس بر زده، میکوش کان دامن آلوده چنان تر بنماند
6 روح تو چو مرغیست درین راه،چنان کن کندر گل تشویر تو چون خر بنماند
7 در حلقهٔ عشق ار نبود نفس ترا راه هشدار! که چون حلقه بر آن در بنماند
8 آن کس که به زر فخر کند خاک به از وی آن روز که در کیسه او زر بنماند
9 ای اوحدی، آن نام طلب دار، که او را بر جان بنویسند چو دفتر بنماند