تا خیال ابرویش کردم سرم از طغرل احراری غزل 103

طغرل احراری

آثار طغرل احراری

طغرل احراری

تا خیال ابرویش کردم سرم آمد به یاد

1 تا خیال ابرویش کردم سرم آمد به یاد یاد مژگانش نمودم خنجرم آمد به یاد

2 کوه را دیدم ز تمکین پای در دامن کشید عبرتی می‌خواستم گوش کرم آمد به یاد

3 تا صبا مشاطه زد گیسوی سنبل را به باغ زان شمیم گیسوی چون عنبرم آمد به یاد

4 مشتری نبود به نقد جنس شب‌های غمم عاقبت سودای روز محشرم آمد به یاد

5 تا بدیدم حلقه‌های زلف لیلی‌طلعتان همچو مجنون داستان چنبرم آمد به یاد

6 می‌شنیدم از حدیث لعل جان‌بخشش سخن معجزات عیسی پیغمبرم آمد به یاد

7 قوت شب‌های فراقم گشت یاقوت لبش داشتم فکر دل او مرمرم آمد به یاد

8 دوش می‌کردم تماشای نیستان ادب نال را در ناله دیدم پیکرم آمد به یاد

9 وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن الوداع ای همنشینان دلبرم آمد به یاد!

عکس نوشته
کامنت
comment