- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وقتی نظر بطلعت منظور داشتم با آن پری فراغتی از حور داشتم
2 شبها ز عکس چهره چون آفتاب او مانند ماه مشعله نور داشتم
3 او شاه ملک حسن و من از مهر روی او رأی منیر و رأیت منصور داشتم
4 با پسته دهان و لب او فراغتی از فکر نقل و باده انگور داشتم
5 دردا که آن طبیب مسیحا نفس نکرد اندیشه ای که عاشق رنجور داشتم
6 آیا بود که نزد من آید ز روی مهر ماهی که بر رخش نظر از دور داشتم
7 از اشک سرخ و چهره زردم فسانه شد رازی که در دل از همه مستور داشتم
8 می یافت قوت روح ز یاقوت او حسین نظمی از آن چو لؤلؤ منثور داشتم