- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هنگامه را که بست درین دیر دیر پای زناریان او همه نالنده همچو نای
2 در ’بنگه فقیر و به کاشانهٔ امیر غمها که پشت را به جوانی کند دو تای
3 درمان کجا که درد بدرمان فزون شود دانش تمام حیله و نیرنگ و سیمیای
4 بی زور سیل کشتی آدم نمی رود هر دل هزار عربده دارد به ناخدای
5 از من حکایت سفر زندگی مپرس در ساختم بدرد و گذشتم غزل سرای
6 آمیختم نفس به نسیم سحر گهی گشتم درین چمن به گلان نانهاده پای
7 از کاخ و کو جدا و پریشان بکاخ و کوی کردم بچشم ماه تماشای این سرای