هنگامه را که بست از اقبال لاهوری زبور عجم 132

اقبال لاهوری

آثار اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

هنگامه را که بست درین دیر دیر پای

1 هنگامه را که بست درین دیر دیر پای زناریان او همه نالنده همچو نای

2 در ’بنگه فقیر و به کاشانهٔ امیر غمها که پشت را به جوانی کند دو تای

3 درمان کجا که درد بدرمان فزون شود دانش تمام حیله و نیرنگ و سیمیای

4 بی زور سیل کشتی آدم نمی رود هر دل هزار عربده دارد به ناخدای

5 از من حکایت سفر زندگی مپرس در ساختم بدرد و گذشتم غزل سرای

6 آمیختم نفس به نسیم سحر گهی گشتم درین چمن به گلان نانهاده پای

7 از کاخ و کو جدا و پریشان بکاخ و کوی کردم بچشم ماه تماشای این سرای

عکس نوشته
کامنت
comment