کی بی توام نظاره به چشم آشنا از قدسی مشهدی غزل 174

قدسی مشهدی

آثار قدسی مشهدی

قدسی مشهدی

کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود؟

1 کی بی توام نظاره به چشم آشنا شود؟ بنمای روی خود که مرا دیده وا شود

2 سوی در تو کعبه روان پی نمی‌برند گر سنگشان به زیر قدم توتیا شود

3 نرگس دهد پیاله خالی به دست تو از بس که پیش چشم تو بی دست و پا شود

4 یکرنگم آنچنان که به شمشیر آفتاب باور مکن که روز من از شب جدا شود

5 افتد ز اضطراب دل من در اضطراب پهلوی من، به بزم تو آن را که جا شود

6 بر روی دوستان به نظر زنده‌ام چو شمع میرم، اگر به هم مژه‌ام آشنا شود

7 بیرون شدم ز بزم تو از حرف بوالهوس مرغ از چمن رمیده ز رشک صبا شود

عکس نوشته
کامنت
comment