1 کی دانستم که بیخطا برگردی؟ برگشتی و خون مستمندان خوردی
2 بالله اگر آنکه خط کشتن دارد آن جور پسندد که تو بیخط کردی
1 بسی صورت بگردیدست عالم وزین صورت بگردد عاقبت هم
2 عمارت با سرای دیگر انداز که دنیا را اساسی نیست محکم
1 صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست چارهٔ عشق احتمال شرط محبت وفاست
2 مالک رد و قبول هر چه کند پادشاست گر بزند حاکم است ور بنوازد رواست
1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم