به هر جبین‌که بود سطری ازکتاب از بیدل دهلوی غزل 327

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

به هر جبین‌که بود سطری ازکتاب حیا

1 به هر جبین‌که بود سطری ازکتاب حیا ز نقطهٔ عرقم دارد انتخاب حیا

2 شبی به روی عرقناک او نظرکردم گذشت عمر وشنا می‌کنم درآب حیا

3 ز لعل او به خیالم سؤال بوسه‌گذشت هزار لب به عرق دادم از جواب حیا

4 دمی‌که ناز به شوخی زند چه خواهدکرد پری رخی‌که عرق می‌کند زتاب حیا

5 ز روی یارکسی پردة عرق نشکافت گشاده چون شد ازین تکمه‌ها نقاب حیا

6 عرق ز پیکر من شست نقش پیدایی هنوز پاک نمی‌گردم از حساب حیا

7 دگر مخواه ز من ثاب هرزه‌جولانی دویده‌ام عرقی چند در رکاب حیا

8 ز خوب جستم و چشمی به خویش نگشودم به روی من‌که فشاند اینقدرگلاب حیا

9 به چشم بسثن از انصاف‌، نگذری زنهار به پل نمی‌گذرد هیچکس زآب حیا

10 ز قطرگی بدر خجلت‌گهر زده‌ایم جبین بی‌نم ما ساخت با سراب حیا

11 عرق زطینت ما هیچ کم نشد بیدل نشسته‌ایم چو شبنم در آفتاب حیا

عکس نوشته
کامنت
comment