1 هر چه آن سرخوش کند بویی بود از یار من هر چه دل واله کند آن پرتو دلدار من
2 خاک را و خاکیان را این همه جوشش ز چیست ریخت بر روی زمین یک جرعه از خمار من
3 هر که را افسرده دیدی عاشق کار خود است منگر اندر کار خویش و بنگر اندر کار من
4 در بهاران گشت ظاهر جمله اسرار زمین چون بهار من بیاید بردمد اسرار من
5 چون به گلزار زمین خار زمین پوشیده شد خارخار من نماند چون دمد گلزار من
6 هر کی بیمار خزان شد شربتی خورد از بهار چون بهار من بخندد برجهد بیمار من
7 چیست این باد خزانی آن دم انکار تو چیست آن باد بهاری آن دم اقرار من