هرچه آید بسر از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 55

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

هرچه آید بسر ما همه از دوری تو است

1 هرچه آید بسر ما همه از دوری تو است بانگ رسوائی من نیز ز مستوری تو است

2 این خماری که مرا بر سر سودا زده است نشئه غمزۀ آن نرگس مخموری تو است

3 عاشق سیب ز نخ را نبود درمانی ور بود بادۀ رمانی انگوری تو است

4 بلبل نطق مرا تا بدم نفخۀ صور هوس زمزمه بر شاخ گل سوری تو است

5 رنج رنجور ترا گنج محبت ز پی است نه عجب گر دل من عاشق رنجوری تو است

6 رو مگردان ز من تیره دل ای چشمۀ نور که مرا روشنی دل ز رخ نوری تو است

7 مفتقر ما همه آلایش پیدا و نهان طالب مرحمت معنوی و صوری تو است

عکس نوشته
کامنت
comment