این چه خاک است کزو رایحه جان آمد از خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

خالد نقشبندی

این چه خاک است کزو رایحه جان آمد

1 این چه خاک است کزو رایحه جان آمد خس و خارش به نظر سنبل و ریحان آمد

2 همچو مرغی که پس از هجر به گلزار رسد دلم از شادی او سخت به افغان آمد

3 شوره خاکی است کزو سر نزده شاخ گیاه نکهتش رشک ده روضه رضوان آمد

4 خواندمش مشک خطا لیک خطا می گویم گفت دل عنبر سارا و پشیمان آمد

5 این همان خاک کزین پیش زمانی به قدیم تا به سحر نیم شبی منزل جانان آمد

6 آن زمان کآهوی مشکین شکار اندازش بود مدهوش می خواب هراسان آمد

7 نیمه خوابش اثر نشاه می، می بخشید چهره اش رشک ده شمع شبستان آمد

8 خالد آن عشرت جانبخش در آن شب که گذشت وه چه خوش بود، ولی زود به پایان آمد

عکس نوشته
کامنت
comment