کدام چاره سگالم که با تو از سعدی شیرازی غزل 183

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

کدام چاره سگالم که با تو درگیرد

1 کدام چاره سگالم که با تو درگیرد کجا روم که دل من دل از تو برگیرد

2 ز چشم خلق فتادم هنوز و ممکن نیست که چشم شوخ من از عاشقی حذر گیرد

3 دل ضعیف مرا نیست زور بازوی آن که پیش تیر غمت صابری سپر گیرد

4 چو تلخ عیشی من بشنوی به خنده درآی که گر به خنده درآیی جهان شکر گیرد

5 به خسته برگذری صحتش فرازآید به مرده درنگری زندگی ز سر گیرد

6 ز سوزناکی گفتار من قلم بگریست که در نی آتش سوزنده زودتر گیرد

7 دو چشم مست تو شهری به غمزه‌ای ببرند کرشمه تو جهانی به یک نظر گیرد

8 گر از جفای تو در کنج خانه بنشینم خیالت از در و بامم به عنف درگیرد

9 مکن که روز جمالت سر آید ار سعدی شبی به دست دعا دامن سحر گیرد

عکس نوشته
کامنت
comment