-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آگهی دیگر چهها ای غارت جان کردهای زلف را آشفته و خلقی پریشان کردهای
2 بر رخ خورشیدوَش افکندهای مشکین نقاب روز ما را تیرهتر، از شام هجران کردهای
3 ای کمانابرو، ز شرّ غمزهات افغان که باز رخنهها ز آن ناوک دلدوز، در جان کردهای
4 تا تو ای سرو خرامان، از کنارم رفتهای جوی خون از دیدهای جاری به دامان کردهای
5 چشم بد دور از وجودت باد کز رخسار و قد بزم ما را غیرت گلزار و بستان کردهای
6 تا گشودستی به شکرخنده لعل روحبخش خون ز حسرت در دل لعل بدخشان کردهای
7 ای عزیز مصر خوبی یوسف جان را اسیر در، چه سیمین زنخ چون ماه کنعان کردهای
8 مردمان گویند، بوسی را به صد جان میدهی گر چنین باشد نگارا، خوب ارزان کردهای
9 ای بلای جان دمی بنشین که تا برخاستی فتنهها برپا از آن بالای فتان کردهای
10 زان چه کردستی عیان گفتیم جانا شمهای لیک در عالم بسی آشوب پنهان کردهای
11 ای امین خلوت شه، فخر کن بر عالمی زان که عمری خدمت سلطان دوران کردهای
12 خواستی تا همت از طبع امینی ای محیط شهره خود را در سخن چو سلمان کردهای
13 گر وجودت کیمیا گردد، عجب منمای چون جبههسایی در ره خسرو، فراوان کردهای
14 ناصرالدین شه که گردون گویدش ای شهریار حلقهٔ فرماندهی در گوش کیوان کردهای