-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه نیکو گفت با گردنکشی سر در گریبانی که ما را نیز در میدان دلتنگیست جولانی
2 ز بیبرگی متاع خانه من نیست غیر از این به جز بلبل نباشد آشیان را برگ و سامانی
3 گل رخسارهات آب دگر دارد، سرت گردم به رویت بوده امشب باز حیران چشم گریانی
4 گریبانگیر من شد آشنایی، وادیای خواهم که از بیگانگی خارش نگیرد طرف دامانی
5 هزارم عقده پیش آمد به راه ناامیدی هم درین وادی سرابی را ندیدم بینگهبانی
6 بگردان گرد هر مویت، دل و جان اسیران را که امشب بهر زلفت دیدهام خواب پریشانی
7 به زیر سنگ طفلان شد تن دیوانه پوشیده جنون خلقت ز خارا داد هرجا دید عریانی
8 چو در گلشن نشینی شاخ گل در گوشه بزمت نشیند منفعل از خویش چون ناخوانده مهمانی
9 سپند از گرمی آتش نبیند آنچه میبیند کلیم از آب حیوان تغافل تا برد جانی