-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنچه ناید هرگزم از دست تدبیر است و بس گردنم در حلقه فرمان تقدیر است و بس
2 بس ندارد الفتی با یکدگر آب و گلم روز و شب ویرانهام در فکر تعمیر است و بس
3 آنکه هرگز در میان حلقه همصحبتان کفش در پایم نسازد تنگ زنجیر است و بس
4 بس هدف گشتم ز هر جانب خدنگ غمزه را قوت پرواز بالم از سر تیر است و بس
5 آنچه در خلوتسرای دوست هرشب تا سحر رویگردان از دعایم گشته تأثیر است و بس
6 میرود از سر غرور جهل چون مو شد سفید زهر را در عالم حکمت دوا شیر است و بس
7 برنمیآید ز من قصاب کاری در جهان آنچه میآید ز من هر لحظه تقصیر است و بس