آن چه مشک است که در طرّه پرچین از جلال عضد غزل 70

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

آن چه مشک است که در طرّه پرچین دارد

1 آن چه مشک است که در طرّه پرچین دارد وان چه حسن است که در طرّه مشکین دارد

2 همچو خورشید ز دورش نتوان دید از آنک که چو خورشید به تنها شدن آیین دارد

3 گرنه او را هوس قصد من مسکین است سر چرا با من دل سوخته سنگین دارد

4 چون به بالین من آید همه عالم گویند کاین گدا بین که چنان شمع به بالین دارد

5 آفتاب از کف پایت همه جا سرمه کشید زان سبب نور تو در چشم جهان بین دارد

6 بگذرد بر من و رحمت نکند بر حالم همه دانند که قصد من مسکین دارد

7 تا به آخر نفس از دل نرود نقش رخت زان که داغ نظر دور نخستین دارد

8 عالمی شد همه شوریده او چون فرهاد تا چه شور است که در شکر شیرین دارد

9 با دل و دین به سر کوی بلا رفت جلال وین زمان در غم او نه دل و نه دین دارد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر