- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه روی است آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی گواهی میدهد صورت بر اخلاقش به زیبایی
2 نگارینا به هر تندی که میخواهی جوابم ده اگر تلخ اتفاق افتد به شیرینی بیندایی
3 دگر چون ناشکیبایی ببینم صادقش خوانم که من در نفس خویش از تو نمیبینم شکیبایی
4 از این پس عیب شیدایان نخواهم کرد و مسکینان که دانشمند از این صورت بر آرد سر به شیدایی
5 چنانم در دلی حاضر که جان در جسم و خون در رگ فراموشم نهای وقتی که دیگر وقت یاد آیی
6 شبی خوش هر که میخواهد که با جانان به روز آرد بسی شب روز گرداند به تاریکی و تنهایی
7 بیار ای لعبت ساقی بگو ای کودک مطرب که صوفی در سماع آمد دوتایی کرد یکتایی
8 سخن پیدا بود سعدی که حدش تا کجا باشد زبان درکش که منظورت ندارد حد زیبایی