چه روی است آن که دیدارش از سعدی شیرازی غزل 504

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

چه روی است آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی

1 چه روی است آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی گواهی می‌دهد صورت بر اخلاقش به زیبایی

2 نگارینا به هر تندی که می‌خواهی جوابم ده اگر تلخ اتفاق افتد به شیرینی بیندایی

3 دگر چون ناشکیبایی ببینم صادقش خوانم که من در نفس خویش از تو نمی‌بینم شکیبایی

4 از این پس عیب شیدایان نخواهم کرد و مسکینان که دانشمند از این صورت بر آرد سر به شیدایی

5 چنانم در دلی حاضر که جان در جسم و خون در رگ فراموشم نه‌ای وقتی که دیگر وقت یاد آیی

6 شبی خوش هر که می‌خواهد که با جانان به روز آرد بسی شب روز گرداند به تاریکی و تنهایی

7 بیار ای لعبت ساقی بگو ای کودک مطرب که صوفی در سماع آمد دوتایی کرد یکتایی

8 سخن پیدا بود سعدی که حدش تا کجا باشد زبان درکش که منظورت ندارد حد زیبایی

عکس نوشته
کامنت
comment