-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه نکهت است مگر بوی بوستان است این چه دولت است مگر روی دوستان است این
2 علاج این تن رنجور ناتوان است آن دوای این دل مهجور پر فغان است این
3 عجب که جوشش صفرای عشق افزون است ز اشک دیده که مانند ناودان است این
4 برفت بلبل شیدا چو من به طرف چمن ز دست دوست به دستان چه داستان است این
5 کنون کف من و جام شراب، ای زاهد! مراست سود در آن گر ترا زیان است این
6 خوشا کسی که به غفلت ز دست نگذارد عنان عمر که با باد هم عنان است این
7 هر آن که دید به فصل بهار آه مرا گمان برد که مگر موسم خزان است این
8 که را فرستم تا با لبش سخن گوید مگر نسیم سَحَر را که کار جان است این
9 جلال! طرف گلستان و صحبت یاران مده ز دست که خود حاصل جهان است این