- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چیست آن لعبت که دهر از منظرش زیور گرفته؟ گر چه برقع از سه نیلی پرده بر منظر گرفته
2 روز چون آئینه صیقل داده روی خویشتن را شب زعکس آن فروغ آئینه دیگر گرفته
3 گه نظیرش گشته از کتف پیمبر آشکارا گه طریق رجعت از ایمای پیغمبر گرفته
4 گاه دیدن بسکه آب از دیده می بارد لقایش آستین نظارگان وی به چشم تر گرفته
5 پنجه ی موسای عمران از ضیایش زیب جسته محفل عیسای مریم از فروغش فر گرفته
6 این شکوه و قدرو رفعت وین فروغ و فر و زیور زآفتاب چتر شاهنشاه مهر افسر گرفته
7 خسرو گیتی ستان فتحعلی شه آن که از وی زال گیتی نوبت عهد شباب از سر گرفته
8 فلک گردون و زمین از عزم و از حلم وی اینک بر خلاف هم یکی جنبش یکی لنگر گرفته
9 آهنین گرزش به هر ضربت بسی لشکر شکسته آتشین رمحش به هر جنبش یکی کشور گرفته
10 هر که پران ناوکش در روز هیجا دید گفتا: در هوای رزمگه سیمرغ نصرت پر گرفته
11 خصم او هر گه ز شش سو راه بر خود بسته دیده از خدنگ شه سوی ملک عدم ره بر گرفته