چه روی است آن که پیش کاروان از سعدی شیرازی غزل 81

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

چه روی است آن که پیش کاروان است

1 چه روی است آن که پیش کاروان است مگر شمعی به دست ساروان است

2 سلیمان است گویی در عماری که بر باد صبا تختش روان است

3 جمال ماه پیکر بر بلندی بدان ماند که ماه آسمان است

4 بهشتی صورتی در جوف محمل چو برجی کآفتابش در میان است

5 خداوندان عقل این طرفه بینند که خورشیدی به زیر سایبان است

6 چو نیلوفر در آب و مهر در میغ پری رخ در نقاب پرنیان است

7 ز روی کار من برقع برانداخت به یک بار آن که در برقع نهان است

8 شتر پیشی گرفت از من به رفتار که بر من بیش از او بار گران است

9 زهی اندک وفای سست پیمان که آن سنگین دل نامهربان است

10 تو را گر دوستی با ما همین بود وفای ما و عهد ما همان است

11 بدار ای ساربان آخر زمانی که عهد وصل را آخرزمان است

12 وفا کردیم و با ما غدر کردند برو سعدی که این پاداش آن است

13 ندانستی که در پایان پیری نه وقت پنجه کردن با جوان است

عکس نوشته
کامنت
comment