- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه روی است آن که پیش کاروان است مگر شمعی به دست ساروان است
2 سلیمان است گویی در عماری که بر باد صبا تختش روان است
3 جمال ماه پیکر بر بلندی بدان ماند که ماه آسمان است
4 بهشتی صورتی در جوف محمل چو برجی کآفتابش در میان است
5 خداوندان عقل این طرفه بینند که خورشیدی به زیر سایبان است
6 چو نیلوفر در آب و مهر در میغ پری رخ در نقاب پرنیان است
7 ز روی کار من برقع برانداخت به یک بار آن که در برقع نهان است
8 شتر پیشی گرفت از من به رفتار که بر من بیش از او بار گران است
9 زهی اندک وفای سست پیمان که آن سنگین دل نامهربان است
10 تو را گر دوستی با ما همین بود وفای ما و عهد ما همان است
11 بدار ای ساربان آخر زمانی که عهد وصل را آخرزمان است
12 وفا کردیم و با ما غدر کردند برو سعدی که این پاداش آن است
13 ندانستی که در پایان پیری نه وقت پنجه کردن با جوان است