- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 طریق عشق جانان چیست در دریای خون رفتن مدان آسان که دشوارست ره بی رهنمون رفتن
2 گرت همت بدون او فرو آمد برو منشین که راه عشق نتوانی بهمتهای دون رفتن
3 نیایی در ره مردان مگر کز خود برون آیی وگر همت شود مرکب توان از خود برون رفتن
4 اگر اندیشه هر کس برون آری ز دل زآن پس همه کس را چو اندیشه توانی در درون رفتن
5 براه آنگه رود مرکب که گیرند از وی اشکالش زخود اشکال برگیری نیامد زین حرون رفتن
6 اگر چون خاک ره خود را بزیر پای سیر آری توانی بر هوا آنگه چو چرخ آبگون رفتن
7 زبهر بار عشق اوتو خود را گاو گردون کن که بی این نردبان نتوان برین گردون دون رفتن
8 نگویم بعد ازین کز خود چو موی از پوست بیرون آ که این دشوار و آسانست اندر رگ چو خون رفتن
9 ور این حالت میسر شد بیاسا سیف فرغانی که رنج مرکب و مردست از منزل فزون رفتن