- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه خواهد شد اگر سلطان دهد گوشی به فرمانم که عمری شد که من بر درگهش از داد خواهانم
2 ملک آسوده در خلوت چه میداند چه میآید زاستغنای دربان و تغافلهای خاصانم
3 در آن گلشن که هرکس گل به دامن میرود آنجا سرت گردم، چرا دادی به دست خار دامانم
4 دریغ از من مدارای ابر رحمت رشحه فیضی بود روزی گل امید گردد خار حرمانم
5 به آن چشمی که میباید به زاغ کجنوا بینی مبین سویم که من خوش نغمه مرغ این گلستانم
6 مرنجان دل اگر خندان مرا در انجمن بینی اگر در ظاهرم خندان ولی در پرده گریانم
7 بیا ای بیوفا یک ره به خاک من گذاری کن چو اکنون از جفا کردی به خاک راه یکسانم
8 درون سینهام جا کرده از بس شور عشق او فرو ریزد به سان شمع آتش در گریبانم
9 مده پندم طبیب اکنون که عشقم دل ربود از کف دریغا رفت آن عهدی که دل بودی به فرمانم